در روز‌های گذشته به این مهم اشارت بردیم که آغازین دوره از انتخابات ریاست جمهوری، محمل درس‌ها و عبرت‌های فراوان تاریخی است. یکی از مهم‌ترین سرفصل‌های این رویداد، منتفی شدن کاندیداتوری مسعود رجوی سرکرده گروه موسوم به مجاهدین خلق در پی اظهارنظر امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی است. در مقال پی آمده، این رویداد که تا هم اینک نیز در تحلیل آن سخن می‌رود، با ابتنا به پاره‌ای از روایات و تحلیل‌ها مورد بازخوانی قرار گرفته است. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول افتد. 

سرکرده منافقین از پیروزی انقلاب اسلامی تا فرار از ایران

در آغاز سخن بهنگام می‌نماید تا گفتار و کردار سیاسی مسعود رجوی سرکرده گروه موسوم به مجاهدین خلق از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تا هنگام فرار از ایران مورد بازخوانی قرار گیرد. این امر موجب می‌شود تا بستری که در آن کاندیداتوری نامبرده صورت گرفت، به درستی شناسایی و ابعاد آن شفاف شود. بر تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی مقاله‌ای قرار دارد که بخشی از آن مقصود ما را محقق می‌کند:

«سازمان مجاهدین خلقی که تقریباً در سال ۵۷ مجدداً پا گرفت، در جهت اهدافی بود که مسعود رجوی و موسی خیابانی در زندان ترتیب داده بودند. تعداد اعضای سازمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی افزایش پیدا کرد، چه اینکه رجوی تلاش کرد خود را ادامه‌دهنده منش مؤسسان سازمان نشان دهد و به شدت با مواضع سایر انشعابات این تشکل مخالفت کرد. سازمان رفته‌رفته در راهپیمایی‌ها شرکت کرد و با استفاده از تصویر و پلاکارد‌های مؤسسان و کشتگان خویش جایگاه ویژه‌ای برای خود در داخل کشور باز کرد، اما تحلیل غلط رجوی از واقعیت انقلاب ایران و میزان مقبولیت رهبر انقلاب در میان مردم او را به کنش‌هایی سوق داد که در نهایت سبب آغاز افول سازمان در داخل شد.

اموری، چون جمع آوری سلاح و مهمات و مصادره اموال، حمایت از جنبش‌های تجزیه طلب، درخواست انحلال ارتش و شرکت نکردن در همه پرسی قانون اساسی سرآغازی بر این دست اقدامات بود که در نهایت به حذف نام مسعود رجوی از لیست نامزد‌های اولین دوره ریاست جمهوری به واسطه نص صریح حکم امام خمینی مبنی بر ممنوعیت نامزدی افرادی که به همه پرسی قانون اساسی رأی نداده‌اند، شد. از این زمان به بعد و با مشخص شدن ضعف تأثیرگذاری سازمان در بدنه عمومی جامعه، در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی شکست سختی حاصل کار نمایندگان سازمان شد. مسعود رجوی تلاش کرد با تنها روزنه امید یعنی بنی صدر که بر سر تصاحب کامل قدرت با نیرو‌های مذهبی پیرو خط امام در تنازع بود، ارتباط بیشتری بگیرد، ارتباطی که مقدمه ورود سازمان به فاز مسلحانه بود. بعد از بالا گرفتن تقابل سازمان با انقلاب اسلامی در شهریور سال ۱۳۶۰، مسعود رجوی همراه بنی‌صدر و با استفاده از عناصری از مجاهدین خلق که در نیروی هوایی نفوذ کرده بودند، توسط یک هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ تهران را به مقصد فرانسه ترک کرد.» 

«امام» را مناسب‌ترین فرد برای انتخابات ریاست جمهوری می‌دانیم!

سازمان موسوم به مجاهدین خلق به نیکی می‌دانست پیشینه فکری و عملی آنان هرگز مورد قبول امام خمینی نبوده است. شاهد این مدعا نیز دیدار‌های مکرر تراب حق شناس و حسین روحانی با ایشان در نجف و مطالب رد و بدل شده در آنها بود. آنان که به دلیل تفکر و رفتار انحرافی خویش هماره مورد بی‌اعتنایی رهبر انقلاب قرار گرفته بودند، پس از پیروزی انقلاب و البته از سر نفاق، تئوری ریاست جمهوری امام خمینی را مطرح کردند! سران این گروه حتی پس از اعلام کاندیداتوری مسعود رجوی نیز از این خدعه دست بر نداشتند! در آن دوره مصاحبه‌ای مطبوعاتی با شرکت گروهی از اعضای کادر رهبری سازمان مانند: مسعود رجوی، موسی خیابانی، عباس داوری، مهدی ابریشمچی، مهدی فیروزیان، محمد سیدی کاشانی و… ترتیب داده شد.

در این مصاحبه مطبوعاتی، موسی خیابانی ضمن سخنانی گفت: «در زمینه ریاست جمهوری به این نتیجه رسیدیم که کلیه نیرو‌های سیاسی جامعه چه آنها که در رفراندوم قانون اساسی شرکت داشته یا نداشته‌اند، باید تا آنجا که جو سیاسی حاکم اجازه می‌دهد، بکوشند فعالانه با این امر برخورد نمایند تا با انتخاب شایسته‌ترین فرد، حتی المقدور در همین کادر قانون اساسی مصوب، پیشرفت‌های ضد امپریالیستی بیشتری را به دست آوریم. برای تأمین هر چه بیشتر وحدت تمام اقشار جامعه و جلوگیری از تشتت‌ها و تفرقه‌ها، از نظر ما شخص امام مناسب‌ترین فرد برای این مقام است و هنوز هم بر این نظر هستیم، ولی پس از آنکه رسماً اعلام شد امام اولاً نامزد ریاست جمهوری نیستند و ثانیاً بررسی صلاحیت نامزد‌ها را هم به خود مردم واگذار کرده‌اند، از همین لحظه با اعلام کاندیداتوری برادرمان مسعود رجوی، فعالیت‌های انتخاباتی خودمان را آغاز می‌کنیم… در سال ۱۳۵۰ مسعود رجوی همراه جمع دیگری از اعضای سازمان، توسط ساواک دستگیر و به اعدام محکوم گردید، اما به دلیل دفاعیاتش که رژیم پهلوی را به محاکه کشید، مورد استقبال وسیع انقلابیون جهان قرار گرفت و با تلاش‌ها و فشار‌های داخلی و خارجی به حبس ابد محکوم گردید.» 

لازم به ذکر است، گرچه سازمان عفو بین‌الملل در مورد نجات رجوی از اعدام با رژیم پهلوی مکاتباتی داشت، اما علت اصلی تبدیل حکم اعدام رجوی به حبس ابد، همکاری وسیع او با ساواک جهت کشف و شناسایی اعضا و امکانات سازمان مجاهدین بوده است و این چیزی است که اسناد ساواک آشکارا به آن اذعان داشته‌اند. 

رهبر انقلاب در تقابل مستقیم با «مجاهدتاریا»!

منافقین به رغم رأی ندادن به قانون اساسی در نخستین انتخابات ریاست جمهوری داوطلب اجرای آن شدند! حجم تبلیغات آنان برای مسعود رجوی به حدی بود که هنوز هم پس از سپری شدن ۴۵ سال، می‌توان بقایای آن را بر در و دیوار تهران و برخی شهر‌ها دید! در چنین شرایطی امام خمینی در پاسخ به یک سؤال، عدم صلاحیت کسانی را که به قانون اساسی رأی نداده‌اند، برای ریاست جمهوری اعلام داشت. در پی این اظهارنظر صریح، رجوی راهی جز کناره‌گیری ندید. اصغر حیدری، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این موضوع می‌نویسد:

«فعالیت‌های تبلیغاتی سازمان مجاهدین برای پیشی گرفتن رجوی از سایر کاندیدا‌های ریاست جمهوری در حجم وسیعی تداوم یافت. نحوه تبلیغات، اهداف مشکوک و به ویژه رأی ندادن رجوی و سازمان مجاهدین به قانون اساسی، مسئولان انتخابات و سایر دلسوزان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را شدیداً نگران ساخت. آنان می‌پرسیدند با توجه به عدم اعتقاد رجوی به قانون اساسی (که از مبانی اصلی جمهوری اسلامی است و طبق اصل ۱۱۵ قانون اساسی، رئیس‌جمهور باید مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی باشد) و رأی ندادن به آن، اگر وی به ریاست جمهوری برسد، کشور را با کدام قانون اداره خواهد کرد؟ آیا قانون اساسی را به کنار نگذاشته و شیوه استبدادی مجاهد تاریا همانند پرولتاریا یعنی حکومت خشن کارگری در پیش نخواهد گرفت و کشور را در هرج و مرج و جنگ داخلی غرق نخواهد کرد؟ لذا در روز شنبه ۲۹ دی ۱۳۵۸، از محضر امام خمینی – که طبق صریح قانون اساسی، صلاحیت داوطلبان دوره اول باید به تأیید ایشان می‌رسید- درباره صلاحیت کسانی که به قانون اساسی رأی نداده، اما نامزد انتخابات ریاست جمهوری هستند، کسب تکلیف شد. ایشان در جواب مرقوم داشتند: 

بسم الله الرحمن الرحیم

کسانی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی رأی مثبت نداده‌اند، صلاحیت ندارند رئیس‌جمهور ایران شوند.» 

وزارت کشور وقت و معمای قبول کاندیداتوری رجوی!

همانگونه که اشارت رفت، در پی اعلام نظر امام خمینی درباره عدم صلاحیت رأی نادادگان به قانون اساسی، سازمان موسوم به مجاهدین خلق طی اطلاعیه‌ای ناگزیر از اعلام کناره‌گیری رجوی شد. در این اطلاعیه نکته‌ای وجود داشت که پرسشی معماگون درباره وزارت کشور وقت ایجاد می‌کرد:

«به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران

سازمان مجاهدین خلق ایران متعاقب فرمایش امام خمینی مبنی بر نفی نامزدی کسانی که به قانون اساسی رأی مثبت نداده‌اند، کناره‌گیری نامزد انتخاباتی خود برادر مجاهد مسعود رجوی را به اطلاع عموم می‌رساند. سازمان از پیش تمام مراحل و تحقیقات و مشورت‌های لازم را در سطوح بالای مملکتی در رابطه با امکان کاندیدایی برادر مجاهدمان طی نموده و به این نتیجه رسیده بود که نامزدی فردی که با اعتقاد کامل به جمهوری اسلامی و دادن رأی مثبت به آن در رفراندوم قانون اساسی شرکت نکرده و اکنون آماده است تا در چارچوب همان قوانین مصوب به کار بپردازد، از هر جهت بلامانع است. مطلبی که اکنون با ابراز نظر اخیر امام، دیگر موضوعیت ندارد.» 

در بخشی از این اطلاعیه، اما تصریح شده بود: 

«فتوکپی شناسنامه مسعود رجوی بدون مهر شرکت در رفراندوم قانون اساسی هنگام ثبت نام برای انتخابات ریاست جمهوری به وزارت کشور تحویل داده شده، اما با این وجود وزارت کشور نام وی را جزو کاندیدا‌های مورد قبول اعلام کرده است!…» 

مسئول جوابگویی به این امر، مسئولان وقت وزارت کشور هستند که چگونه نامزدی فردی که به قانون اساسی رأی نداده و لذا مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی نبود را جهت مسئولیت مهم و خطیر ریاست جمهوری پذیرفته‌اند؟ این پرسش تا هم اینک بی‌پاسخ مانده است!

وقتی رجوی درونیات خود را افشا می‌کند!

پس از کناره‌گیری ناگزیر رجوی از انتخابات، وی در این باره به صدور اطلاعیه‌ای مبادرت کرد. در این متن که در مورخه ۲ بهمن ۱۳۵۸ در مطبوعات و از جمله روزنامه اطلاعات نشر یافت، نامبرده از پاره‌ای درونیات خویش پرده برداشت. سرکرده مجاهدین در بازگویی برخی اعتراضات خود، اصطکاک عمیق‌اش با سیاست‌های جاری کشور را به نمایش گذارد و در واقع نشان داد برای چه اعلام کاندیداتوری کرده است:

«بله ما اعتراض می‌کنیم که چرا به رغم همه راهپیمایی‌ها و شور و شعار‌ها و روزه گرفتن‌ها هنوز کلیه روابط و قرارداد‌های امپریالیستی افشا نشده است؟ چرا مفاد پیام تاریخی امام درباره حقوق همه ملیت‌ها، محقق ناشده مانده؟ چرا شورا‌های واقعی که صد‌ها بار بر نقش اساسی آنها از جانب پدر تأکید شده، تشکیل نمی‌شود؟… چرا به جای این همه تأکید بر نقش مادری و خانه‌داری زنان، بر حقوق اجتماعی و سیاسی آنها تصریح نمی‌شود؟… البته من در رفراندوم قانون اساسی، شرکت نکرده بودم. این هم چیز پوشیده‌ای نبود، اما نه از موضع انحرافی، بلکه به دلیل هرچه بیشتر و انقلابی‌تر و اسلامی‌تر خواستن. به همین دلیل باز هم در اجرا و عمل هر آنچه بود و تصویب شده بود، خود را به هیچ وجه ناصادق و دوگانه نمی‌دانستم. گمان می‌کردم اگر اشکالات و کمبود‌ها و هر عیب دیگری هم که هست و فی‌الواقع حقیقت دارد، باز در عمل صادقانه آشکار شود. هیچ دسته و گروه صادقی، منکر تکمیل یا تصحیح آنها نخواهد شد… و ما هنوز هم نمی‌دانیم که چگونه می‌شود رادیو و تلویزیون که از خواندن یک سطر اعلامیه ما ابا دارد، یا برای مختصر برنامه انتخاباتی من ابتدا مصاحبه استنطاق‌آمیز به عمل می‌آورد، اینچنین به سادگی در اختیار مردم قرار می‌گیرد. آن هم در ایام انتخابات و تازه بعد از تصریح امام بر عدم هتاکی به کاندیداها… به هرحال سوگند مرا به سوگند محمدرضای خائن تشبیه نمودند، برچسب زندیق و منافق و ساواکی و اجنبی‌پرست زدند و گاه خواستار اعدامم شدند، صد‌ها تن از خواهران و برادرانم را مجروح و مضروب کردند. آیا این است حرمت جماعت و جمعه و عید و عزا؟ آیا این ایام اسلامی و موعد تفرقه و فصلند؟ یا میعاد پیوند و وصل؟…»

 بنی‌صدر: رجوی تنها رقیب واقعی من است!

اینکه برخی کاندیدا‌ها در آستانه انتخابات دچار توهم یا توهم نمایی می‌شوند، پدیده‌ای شناخته شده و حتی رایج است. مجاهدین خلق در آن دوره، گرفتار این عارضه شدند و از آن مهم‌تر ابوالحسن بنی‌صدر نامزد پیروز انتخابات را نیز به آن مبتلا ساختند. این در حالی بود که سرکرده این گروه و اعضای شاخص آن در اولین دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی کاندیدا شدند، اما هیچ‌یک رأی نیاوردند! آنان که در شکست‌های خود مایل به پذیرش حقیقت نبودند، ماجرا را به تقلب نسبت می‌دادند. مرکز اسناد انقلاب اسلامی در نوشتاری بر سایت خویش در این فقره آورده است:

«گفتنی است در انتخابات اول ریاست‌جمهوری، سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها به عنوان نماینده امام در کمیته نظارت بر انتخابات بود و بخش قابل توجهی از رد صلاحیت‌ها را به عهده داشت. در این میان ابوالحسن بنی‌صدر دیگر نامزد انتخابات این دوره در موضعی تأمل‌برانگیز، فقط رجوی را رقیب واقعی خود می‌دانست و حذف او را موجب کاهش شور و هیجان انتخاباتی اعلام کرد. رقیب حقیقی او، اما جلال‌الدین فارسی بود که به‌دلیلی غیر از رد صلاحیت رجوی از گردونه رقابت خارج شده بود. با این وجود و به رغم همه فضاسازی‌ها، مشارکت مردم در انتخابات اول به ۶۷/۸۳ درصد رسید. به فاصله یک ماه پس از انتخابات ریاست‌جمهوری، انتخابات اولین دوره مجلس در اسفند ۵۸ برگزار شد. نکته جالب توجه اینکه نه تنها مسعود رجوی رأی مردم برای ورود به مجلس را به دست نیاورد، بلکه در سایر حوزه‌ها نیز هیچ کدام از نامزد‌های معرفی شده از سوی مجاهدین خلق به مجلس راه نیافتند. طولی نکشید که زمان ثابت کرد، مسعود رجوی صلاحیت رأی مردم را نداشته است. او در خرداد سال ۱۳۶۰ با اعلام مبارزه مسلحانه علیه نظام اسلامی، رسماً به تقابل با انقلاب اسلامی پرداخت و در سراسر دهه ۶۰، فرقه تحت رهبری او با راه‌اندازی جوخه‌های ترور، کف خیابان‌ها را با خون مردم و مسئولان نظام رنگین کرد.» 

اختلاف آرا فراتر از آن بود که ادعای تقلب باورپذیر شود

رجوی اگر شکست خویش در انتخابات اولین دوره از مجلس شورای اسلامی را می‌پذیرفت، باید قبول می‌کرد در اولین دوره از انتخابات رئیس‌جمهوری نیز پایگاه اجتماعی درخوری نداشته و در صورت امکان رقابت، رأی نمی‌آورده است. از این روی از ادعای تقلب آویخت و سعی کرد تا گروه متبوع خود را از سرخوردگی و ناامیدی رهایی بخشد. با این همه بسا پژوهشگران بر این باورند که فاصله رأی نامبرده و دیگر اعضای سازمان با رقبا به طور قاطع ادعای تقلب را منتفی می‌سازد. حامد صرافیپور در تحلیلی که تارنمای «انجمن نجات» آن را بازتاب داده است در این موضوع خاطرنشان می‌کند:

«مسعود هنگام مردود شدن برای نامزدی پست ریاست جمهوری، چیزی برای ابراز مخالفت نداشت، چون می‌دانست به لحاظ قانونی، کسی که مخالف قانون اساسی بوده باشد، نمی‌تواند در پستی قرار گیرد که باید حافظ و مجری همان قوانین باشد (البته اخیراً ادعا دارد که به دلیل مخالفت با اصل ولایت فقیه قانون اساسی به آن رأی نداده بود تا از دلایل حقوقی آن بگریزد). با این وجود در رابطه با انتخابات مجلس، ادعای تقلب کرد تا از این طریق عدم محبوبیت کافی در بین اقشار مختلف مردم را لاپوشانی کند، هرچند ادعای او هم به جایی نرسید، چون اختلاف آمار بسیار بالاتر از آن بود که بتوان برچسب تقلب گسترده به آن زد. برای نمونه در بیشتر شهرستان‌ها، اختلاف آماری تا ۱۰ برابر هم می‌رسید که جایی برای مانور مجاهدین نمی‌گذاشت. بدین ترتیب سازمان مجاهدین به خاطر سیاست اشتباهی که مسعود در پیش گرفته بود، دومین شکست سیاسی خود را هم متحمل گردید. یعنی یک‌بار با دلایل قانونی و بار دوم با رأی مردم، از دور خارج گردید. با اینکه مسعود از اشتباهات خود تحت عنوان پایبندی به اصول یاد می‌کرد، ولی وضعیت کنونی مجاهدین بهترین بینه است تا بپذیریم وی به هیچ اصل اخلاقی پایبند نبوده است. کسی که حتی به خانواده اعضای خود رحم نمی‌کند و اعضای منتقد خود را در زندان و زیر شکنجه به قتل می‌رساند و حتی در کشور‌های اروپایی نیز پرنسیب‌ها را رعایت نمی‌کند و منتقدان را به صلابه می‌کشد و در برابر چشم مردم فرانسه با چماق به آنان حمله می‌کند، نمی‌تواند به هیچ اصل اخلاقی، انسانی و دمکراتیک پایبند باشد.» 

در اولین دوره از انتخابات ریاست جمهوری، عناصر و جریاناتی حضور یافتند که به رغم اعتقاد نداشتن به نظام و رهبری، انقلابی نمایی را وجهه همت خود قرار داده بودند. آنان در عین حال به سخن خود چاشنی انتقادی نیز می‌افزودند که مخالفان را به سبد رأیشان ملحق کنند. با گذشت ۴۵ سال از آن رویداد، کماکان در بر همان پاشنه می‌چرخد و داعیه‌داران اعتماد مردم، همچنان از این شیوه ناصواب استفاده می‌کنند. نسل‌های متأخر باید بدانند که نظام اسلامی از این معرکه گردانی‌ها فراوان دیده و در شناخت آن تبحر یافته است.

منبع: روزنامه جوان 



Source link

سهام:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *