ممکن است به زودی شاهد پایان روانشناسی مثبت‌گرا به عنوان یک جنبش باشیم. روانشناسی مثبت به دلیل شرایط اجتماعی حمایتی به وجود آمد. این شرایط تغییر کرده است و اکنون می‌توان زندگی را مخاطره‌آمیزتر در نظر گرفت.

روانشناسی مثبت‌گرا چیست؟

رواشناسی مثبت‌گرا مطالعه عملکرد بهینه انسان است. در آغاز قرن، زمانی که مارتین سلیگمن، رئیس وقت انجمن روانشناسی آمریکا، از روانشناسان خواست از تمرکز منفی غالب خود بر کاهش درد و رنج، به تمرکز مثبت بر درک شکوفایی و رشد انسان روی آورند، این نگاه به روانشناسی بسیار رایج شد.

روانشناسی مثبت‌گرا را می‌توان حوزه‌ای از تحقیقات علمی و همچنین یک جنبش مردمی در نظر گرفت. برخی شرایط به رشد روانشناسی مثبت کمک کردند. روانشناسی مثبت‌گرا از زمانی بروز کرد که جوامع صنعتی بهتر و مرفه‌تر از گذشته بودند، که این موضوع باعث علاقه به سوالات فلسفی در مورد زندگی خوب شد. نگرانی در مورد اینکه چگونه یک زندگی خوب داشته باشیم، زمانی که نیاز‌های اساسی مردم برآورده شود و تهدید‌ها به طور نسبی مهار شوند، طبیعی است.

پایان روانشناسی مثبت‌گرا!

با این حال، در سال‌های اخیر شرایط تغییر کرده است. همه گیری کرونا نیاز اساسی به امنیت افراد بیشماری در سراسر جهان را تضعیف کرد. پس از دهه‌ها هشدار، فجایع زیست‌محیطی ناشی از تغییرات آب و هوایی عادی شده‌اند و بر تعداد و شدت آنها افزوده می‌شود. در بسیاری از کشورها، شکاف اقتصادی بین «دارا ها» و «ندار ها» در حال افزایش است. ناآرامی‌های سیاسی در حال افزایش است و ما در حال حاضر شاهد بیشترین تعداد درگیری‌های جهانی از زمان جنگ جهانی دوم هستیم. در این زمانه پر اضطراب که تهدید‌ها رایج‌تر و شدیدتر هستند، آیا ممکن است شیفتگی عمومی به روانشناسی مثبت‌گرا و شکوفایی انسان تحت‌الشعاع نیاز‌های اساسی‌تری قرار گیرد که ارزش بقای فوری‌تری دارند؟

روانشناسی مثبت‌گرا تمایل دارد بر موضوعاتی تمرکز کند که منعکس‌کننده نیاز‌های رشد و شکوفایی است، اما افراد نیاز‌های فیزیکی به چیز‌هایی مثل غذا و سرپناه نیز دارند که در صورت عدم ارضای آنها، در مرکز توجه قرار خواهند گرفت. در محیط و موقعیت فعلی، ممکن است ارضای نیاز‌های اساسی ما برای زنده ماندن بر نیاز‌های ما برای خودشکوفایی مقدم باشد؟

شاید بله شاید هم نه. مارکوس اورلیوس، امپراطور رومی بود که کتابی به نام «مدیتیشن» نوشت که اصول یک زندگی خوب را بر اساس فلسفه رواقی بیان می‌کند. این کتاب یک اثر کلاسیک است که توصیه‌هایی مانند «اجازه نده مسائل آینده تو را آزار دهد، زیرا به سراغ تو خواهند آمد» و یا «این در اختیار توست که رها از هرگونه اجبار در بزرگ‌ترین آرامش ذهنی زندگی کنی». این موارد شبیه نسخه‌هایی برای یک زندگی خوب به نظر می‌رسند که ممکن است در تعدادی از کتاب‌های مشهور روانشناسی آنها را پیدا کنید.

نکته جالب این است که اورلیوس مدیتیشن‌هایی را در طول طاعون آنتونین نوشت که تخمین زده می‌شود که جان ۵ میلیون نفر را گرفته باشد. اصلا شاید به دلیل رنج و زیان شدید ناشی از طاعون بود که اورلیوس مشغول نوشتن افکار خود در مورد هنر خوب زیستن شد نه اینکه نیاز‌های دیگر برآورده شده باشد.

چرا امروزه به حدی از منفی‌نگری نیاز داریم؟

درک متناسب از وضعیت انسان مستلزم پذیرش موارد منفی است. برخی از محققان بر این باورند که تفکر و احساس منفی نه تنها مفید، بلکه ضروری است. مثلا زمانی که هیچ غذایی نداشته باشید یا سیل و جنگ خانه شما را ویران کرده است، به سختی می‌توان تفکرات مثبت‌گرا را پذیرفت. اگر شرایطی که شامل فراوانی و امنیت است، زمینه را برای شکوفایی روانشناسی مثبت‌گرا فراهم کند، آیا شرایطی که شامل کمبود و تهدید می‌شوند، محیطی را ایجاد می‌کند که در آن علاقه به روانشناسی مثبت‌گرا کاهش می‌یابد و نگرانی‌های به ظاهر اساسی‌تر برای بقا جایگزین می‌شوند؟

روانشناسی مثبت‌گرا هم حوزه تحقیق و هم یک جنبش است. به عنوان یک حوزه تحقیق، از بین نمی‌رود، زیرا هرگز غایب نبوده است. علاقه به زندگی خوب به مدت طولانی قبل از معرفی روانشناسی مثبت‌گرا توسط سلیگمن وجود داشته است. با این حال، به عنوان یک جنبش، روانشناسی مثبت‌گرا ممکن است لحظه غروب خود را سپری کند. با توجه به اینکه مردم بیشتر و بیشتر مشغول تامین سرپناه، یافتن غذای مقرون به صرفه برای خوردن و محافظت از خود در برابر خطرات متعدد می‌شوند، جنبش روانشناسی مثبت‌گرا ممکن است به عنوان یک امر تجملی عجیب و غریب، یادگاری از دوران راحت گذشته که افراد ثروتمند توانستند به جای تمرکز بر ضرورت‌های اساسی تلاش برای بقا، خود را با پرسش‌های فلسفی مشغول کنند. اگر روانشناسی مثبت‌گرا را به عنوان یک جنبش در نظر بگیریم، ممکن است به زودی شاهد پایان آن باشیم.

منبع: خبر آنلاین



Source link

سهام:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *