۱۶:۰۶ – ۲۸ تير ۱۴۰۳
بعضی شخصیتها در بعضی داستانها آنقدر خوب شخصیتپردازی شدند که هیچوقت نمیتوانیم آن شخص و ویژگیهایش را فراموش کنیم. برای مثال کوزت و ژان والژان در رمان «بینوایان» ویکتور هوگو، جودی ابوت، شرلوک هلمز، لوک خوششانس و هزار و یک شخصیت دیگر که با یادآوری اسم آنها یاد شخصیتپردازی دقیقشان میافتیم. اما یک نویسنده چطور میتواند شخصیتهای مناسبی را در دل داستان خلق کند؟ اگر اهل داستاننویسی هستید و دوست دارید بیشتر درباره شخصیتپردازی بدانید این مطلب مخصوص شماست.
شخصیتتان را به دنیا بیاورید!
هر نویسنده وقت نوشتن داستان باید شخصیت داستانش را خلق کند و به دنیا بیاورد! مانند نوزادی که بعد از ورودش به دنیا وارد جریان زندگی میشود. خالق داستان باید پابهپای مخلوقش پیش برود و شخصیت آن را شکل دهد. آن چیزی که در شخصیتپردازیهای مدرن اهمیت دارد، خلق شخصیتهای خاکستری است که خوب یا بد مطلق یا به اصطلاح سفید و سیاه کامل نیستند. مانند شخصیت هولدن کالفیلد در «ناطور دشت» دیوید سلینجر که نه نوجوانی کاملا بینقص بود و نه خالی از خوبیها. همین الان به شخصیتهای داستانی محبوبتان فکر کنید. این شخصیتها چه ویژگیهای منحصربهفردی دارند؟ چرا با غمهایشان غصه خوردید و با خوشحالیشان فریاد خوشحالی کشیدید؟
قهرمان داستان را مشخص کن
پیش از آن که بدانیم چگونه شخصیتپردازی کنیم و به سراغ دستهبندیها برویم، لازم است تا با اصطلاح قهرمان داستانی آشنا شویم. این واژه در لغت به معنای شخصیت اصلی داستان است که وظیفه به دوشکشیدن چالشهای اصلی داستان را برعهده دارد و ماجرای اصلی داستان حول محور زندگی و دلمشغولیهای قهرمان میچرخد. با این تعریف شخصیت قهرمان داستانی به دو دسته تقسیم میشود:
شخصیت ایستا| شخصیتی که از ابتدا تا پایان داستان دچار تغییر یا دگرگونی نمیشود یا اندکی تغییر میکند. در واقع همان هست که بود.
شخصیت پویا| شخصیتی که بهمرور و در جریان داستان تغییر میکند. این تغییر میتواند در زمینه رفتار و عقاید، سرنوشت و باورهای او باشد.
چطور شخصیت بسازیم؟
حالا که آماده خلق شخصیت داستانی هستید، میخواهیم دستورالعملهای ساخت یک شخصیت ماندگار در داستان را برایتان بنویسیم. فقط یادتان باشد در یک داستان عادی شخصیت باید باورپذیر باشد؛ مانند انسانهای واقعی در جهان واقعی. با رعایت این نکته که او خصوصیات منحصربهفردی دارد که او را از دیگر شخصیتهای داستانی جدا میکند. مثلا همیشه کلاه قرمز سرش میگذارد و وقتی عصبی میشود یک رفتار مخصوص دارد. برای تمرین هرکجا که میروید با خودتان یک دفترچه و خودکار/مداد/رواننویس داشته باشید. نگذارید ایدهها از ذهنتان بپرند. دونفر در حال صحبت کردن هستند؟ دیالوگها، سبک لباس پوشیدن، چهرهها و حتی احساساتی را که از آنها دریافت میکنید، یادداشت کنید. این هم بقیه دستورالعمل.
با شخصیت داستانیتان رفیق بمانید. با او گفتگو کنید. با او سرقرار بروید!
* دیالوگهایش را از زبان خودش بسازید نه از زبان خودِ نویسندهتان.
* مراقب دیالوگهای بزرگتر از دهان شخصیت داستانیتان باشید.
*از تمامی خصوصیات ظاهری مثل ویژگیهای چهره، رنگ پوست/مو/چشم، خال، قد و… شخصیت داستانیتان باخبر باشید.
*به باورها و نگاهش به جهان هم فکر کنید. آیا مذهبی است یا نه؟ اصلاً طرز تفکرش چگونه است؟
* خانواده این شخصیت را بسازید. ارتباطش با آنها را بنویسید.
منبع: روزنامه خراسان