۱۵:۰۰ – ۳۰ مرداد ۱۴۰۳
پیادهروی اربعین آنقدر جذاب و دلنشین است که هیچ گرما، سرما، درد یا بیماری نمیتواند مانع آن شود. همه میآیند تا جامانده نباشند و البته جاماندگان عاشق نیز از جایگاه والایی برخوردارند.
در مسیر پیادهروی، اتفاقات مختلفی به چشم میخورد؛ از خوراکیهای رنگین گرفته تا موکبهای لب مرز و طریقالحسین که از ارائه هیچ خدمت و امکانی دریغ ندارند. البته کار گروه پزشکان و دوستان هلالاحمر و ارائهدهندگان خدمات بهداشتی و درمانی در این مسیر بسیار سخت است. روزهایی که بیشترین مراجعه به پزشکان برای گرمازدگی و کوفتگی ناشی از خستگی راه و تصادفات است، نخبگان پزشکی با رصد لحظهای از طریق اتاق کنترل و مانیتورهای هوشمند در خدمت زائران اربعین حسینی هستند.
شاید در میان همه این هیاهو، اقدامات فرهنگی از همه جذابتر و مؤثرتر باشد. وقتی دختر بچهای با پدرش در فرودگاه مهرآباد به زائرین ذکرشمار و برچسبهای تلفن همراه منقش به نام حضرت عباس و امام حسین (ع) را هدیه میدهد، این اقدامات خود را نشان میدهند.
در مسیر پیادهروی، کولههایی که منقش به شهدای خدمت و شهدای مقاومت است نیز به چشم میخورد. بانویی که فرسنگها از خراسان رضوی خود را به این پیادهروی رسانده تا پوستر شهدا را پخش کند، نمونهای از این اقدامات فرهنگی است.
به او که میرسیم و از انگیزهاش برای این کار میپرسیم، او فقط به این جمله بسنده میکند: «ما در این مسیر میتوانیم به خیلی چیزها برسیم. این مسیر، مسیر عشق است. در مسیر دلدادگی و عشق بایستی به اندیشههای عمیق دست پیدا کنیم. بهتر از این نیست که با شهدایمان بیشتر آشنا شویم و ببینیم در این مسیر دلدادگی، جایمان کجاست؟»
او پوستر شهدای خدمت را پخش میکرد و توضیح داد که شهید رئیسی، شهید امیرعبداللهیان و دیگر شهدای خدمت، سالها مروج این مسیر بودهاند و برای تسهیل این پیادهروی باشکوه تلاش کردهاند. شاید این اقدام هرچند کوچک من باعث شود به نیابت از این شهدا، گامهایی را در این طریق برداریم، هرچند که احساس میکنم خودشان در میان راهپیمایان هستند.
اما درباره شهدای مقاومت، اتفاق جالبی افتاد. در گزارشی به استقبال مردم از مزار شهید ابومهدی المهندس پرداختیم، اما شاید جالبتر اتفاقی باشد که آنجا رخ داد و ما را بیشتر شوکه کرد.
پیادهروی اربعین کم معجزه نداشته است، اما شهید و شهدای مسیر شهید هم میتوانند معجزهآفرین باشند. در محل مزار شهید ابومهدی المهندس، که در موقعیت وادیالسلام قرار دارد، با جوانی آشنا شدیم که دوست داشت یک بار حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس را از نزدیک ببیند، که این اتفاق نیفتاد.
او اینگونه روایت کرد: «من شیعه نبودم و عشق به شهدای مقاومت و مسیر راهشان باعث شد به تحقیق درباره اهل تشیع بپردازم. چه پنجرههایی به رویم باز شد. بعد از شیعه شدن، دو سالی است که هر سال به مزار شهید ابومهدی میآیم و خادمی زائران اربعین حسینی را میکنم.»
این جوان ایرانی اهل سنندج به ما گفت که گاهی قدمهای درست و عملهای صالح میتواند مسیر تازهای را به روی آدمها باز کند. «من بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس آنها را شناختم و جریان مقاومت را درک کردم. همین درک و شناخت مسیر مقاومت هم مرا در زمره شیعیان حضرت علی (ع) قرار داد.»
او در پایان صحبتهایش به این نکته اشاره کرد که جایی که مرا به شناخت شهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس رساند و امروز افتخار میکنم که من هم شیعه حضرت علی (ع) هستم، پیادهروی اربعین بود. واقعاً مسیر عشقی است که قسمت همه شود.
شیعه شدن این جوان و توزیع پوستر شهدای مقاومت و خدمت توسط آن بانوی خراسانی، جزو اتفاقاتی است که شنیدن آن نیز خالی از لطف نیست. حتماً خاطرهها، گفتهها و توصیفات بسیار درباره پیادهروی اربعین شنیدهاید، اما شنیدن کی بود مانند دیدن.
منبع: تسنیم